يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۲۱۷۶۱
يکشنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۱:۵۴

فکرشهر- عبدالخالق عبدالهی: چند روز قبل، یک نفر با پوشه سبزی زیر بغلش آمد دفتر سلامی کرد و گفت: «آقای عبدالهی»؟ گفتم: «بله بفرمایید». 

با صدای بمی گفت: «واجب العرضم قربان». بعد پوشه را روی میز گذاشت، بازش کرد و شروع کرد به توضیح دادن... . 

ظاهرا چند سال قبل زمینی توی ولات ما خریده و الان معلوم شده بود فروشنده سرش کلاه گذاشته. زیر سند دست نویس امضای یکی از آشنایان ما هم به عنوان شاهد دیده می شد. حالا خریدار مغبون آمده بود که آشنای ما امضایش را پس بگیرد. 

به آشنایمان که زنگ زدیم، معلوم شد او در حضور خریدار و فروشنده سند را امضا کرده و امضایش کاملا صحیح  است. 

مرد روی صندلی وا رفت و شروع کرد به درد دل کردن که «آدم از دست کلاه برداران دیگه نمی دونه به کی اعتماد کنه». 

به یاد داستانی افتادم. چند سال قبل مردی از اهالی بندر را به جرم کلاهبرداری به زندان مرکزی بوشهر بردند. ظاهرا مرد کلاهبردار  هنگام جزر دریا، زمین های ساحل یعنی حد فاصل جزر و مد را به تاجر تهرانی فروخته بود. جالب این که مرد تهرانی در دادگاه  می گفته: «آقای قاضی، زمینی که خریدم نه این که اصلا نیستا، گاهی هستش گاهی هم غیب میشه و اصلا نیستش». 

نتیجه این که: «همیشه شعبون تهرانی، یک بار هم رمضون کنگانی».
 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر